اخبار جدید از قلمبه خان (:

قلمبه خان در حال یاد گرفتن راه رفتن عست (:
روز به روز هم مسافت بیشتری را طی کرده و بعدش با کله به زمین میخورد (:
انشاءلله که سال بعد می آیم میگویم قلمبه خان در حال یاد گرفتن صحبت کردن عست (:
fatemeh hajihoseini ۷ ۳

گوسفند (:

روز روزگاری گوسفندی به همراه خانواده اش در یه جایی زندگی میکردند.گوسفند دوست داشت که نارنجی رنگ باشد،اما متاسفانه سفید بود.گوسفند داستان ما،شب ها و روزها زحمت کشید و عرق ریخت و فکر کرد تا اینکه تصمیم گرفت خود را در تشت پر از رنگی انداخته و نارنجی شود.پس از اینکه روزها و شب ها نقشه کشید و تشت های رنگ را شناسایی کرد و عرق ریخت،توانست زمان مناسبی برای پریدن در تشت رنگ پیدا کند.گوسفند با روش های پیچیده و مخفیانه به تشت رنگ رسید و خود را در آن پرت کرد.پس از اینکه خوب در آن شنا کرد،از تشت بیرون آمد و در جایی که آفتاب خور بود نشست تا رنگ خشک شود.پس از آن که رنگ کاملا خشک شد،گوسفند به جمع گوسفندان برگشت و گفت:"خوشگل شدم؟"گوسفندان نگاه عاقل اندر سفیه ای به گوسفند انداختند و گفتند:"جان؟"گوسفند با تعجب گفت:"مگه نارنجی نشدم؟"گوسفندان گفتند:"نع،سیاهی دیگه،از کی نارنجی شدی؟ما که چیزی نمیبینیم!"گوسفند هم متوجه شد که بیماری اختلال رنگ داشته و رنگ ها را اشتباه میدیده،بنابراین تا اخر عمرش سیاه ماند و کسی هم تغییری در او حس نکرد.

نتیجه گیری اخلاقی:شب ها اگر خوابتان نبرد،گوسفند سیاه یا سفید بشمارید،گوسفند نارنجی وجود ندارد (:


fatemeh hajihoseini ۵ ۴

من خل عم (:

کاری ندارم،فقط خاستم اطلاع رسانی کنم که خلم (:
fatemeh hajihoseini ۱ ۲

اعوووو ((:

آبجی بزرگه بازیای ترسناک خفنی داره (:

یه زنی بود شوهرش گرگینه بود (:

توعم کارآگاه بودی (:

باید میرفتی دنبال گرگینه هه (:

منم نه سالم بود (:

(:

fatemeh hajihoseini ۷ ۳

ترسویی بددردیه ):

یکی از مشکلات ما عین عصت که چشمانمان ضعیف میباشد ):

و در نتیجه همه چی را تار میبینم بی عینک ):

که در تاریکی نور الا نور میشود ):

حال فکر کنید آبجی بزرگمان برای اینکه گودزیلا بازی در نیاوریم و دست از سرش برداریم،به ما گفته که خون آشام عصت و اگر اذیتش کنیم خونمان را میخورد ):

آبجی بزرگمان ناخوناش بلند عصت ):

دندون نیشاش هم دراز عصت ):

)):

fatemeh hajihoseini ۵ ۵

گودزیلا طور ((:

+حالا تبلتم نشد نشدا،گوشی عم خوبه ((:
-بچه پررو میگم تا 15 سالگی هیچی نمیخرم،تو میگی گوشی عم خوبه؟ -__-
+آره ((:
-تو که الانشم تو همه چی هستی -__-
+خب ((:
-گوشی میخوای چیکار؟-__-
+گوشی کیفش بیشتره ((:
- |:
#گفتگوی_خیالی_بین_دو_نیمه-ام ((:
fatemeh hajihoseini ۵ ۴

من یک گودزیلاعم ((:

من یک گودزیلاعم (:

و به آن افتخار میکنم (:

من خیلی رو مخم (:

و به خاطرش خوشحالم (:

شاید به خاطر فنقلی بودن جایی حسابم نکنند (:

اما خودم را به زور هم که شده در چشمشان فرو مینمایم (:

من تبلت می خواهم و برایم زود است (:

اما مهم نیست،مگر کامپیوتر چه کم از لاله ی قرمز دارد؟ (:

من یک گودزیلاعم (:

و به آن افتخار میکنم (:

fatemeh hajihoseini ۶ ۵

امار در آری (:

رفتم امار خودمو در آوردم (:
شما هم برین آمار خودتو در بیارین (:
(البته سربرگ های دیگه ای هم داره ولی به اندازه ی کافی اسرار کاریمو فاش کردم بسه دیگه ((: )





fatemeh hajihoseini ۵ ۵

چطوری میشه اینا رو تشخیص داد از هم؟ :/

اقا چرا خوابای من انقد واضحه؟ :/

بعضی موقعا نمیفهمم الان خواب دیدم یا واقعی بوده :/

یه بار خواب دیدم دارم مشقامو مینویسم،فک کردم واقعا نوشتم دیگه ننوشتمون :/

خداروشکر معلممون ندید مشقا رو اون روز ^__^ ولی کارم دوبرابر شد -__-

یه بار هم خواب دیدم پا شدم دیدم پنج بعد از ظهره،مدرسه نرفتم،اون روزم امتحان داشتیم.

بعد پا شدم از خواب نشستم دارم گریه میکنم ((:

مامانم ترسیده بود بیچاره (: گفت:چته؟ گفتم:مدرسه نرفتم امروز گفت:ساعتو نگا کن! نگا کردم دیدم هنوز ده نشده (: (بعدازظهری بیدم (: ) پاشدم دارم دور شادی میزنم وسط خونه از خوشحالی ((:

دوستان!عزیزان!راهکاری برای تشخیص خواب از واقعیت یا رقیق تر کردن خواب دارین عایا؟

پس یه ندا به من بدین (:

مچکرم ^__^

fatemeh hajihoseini ۱۰ ۶

انتهای تاریکی

انتهای تاریکی،

انتهای غم،

انتهای هیچ چیز،

انتهای همه چیز،

نوریست،

کافیست ان را ببینی!

ان وقت است،

که همه چیز،

روشن میشود!

#ف_حا (:

fatemeh hajihoseini ۹ ۴
دختری خل،چل،شلوغ،شیطون،نیش تا بناگوش باز با ذهنی شلوغ (:
(ممنون از پنجاه و سه تا بیانی که خل و چلیات منو دنبال میکنن (; )
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان