آوازی میشنوم،

صدای اوست،

شاه فصل ها،

پاییز..

#ف_حا (:

پ.ن: ...fall is coming (:

تخیل،

نوریست در تاریکی..

#ف_حا (:

گاهی،

باید چشم ها را بست،

به درون خود رفت،

و کهکشان زیبای درون را،

کشف کرد...

#ف_حا (:

دخت آبزاد دامنش را تکان داد

کشتی ها غرق شدند

بر دامن دخت آبزاد..

#ف_حا

انتهای تاریکی،

انتهای غم،

انتهای هیچ چیز،

انتهای همه چیز،

نوریست،

کافیست ان را ببینی!

ان وقت است،

که همه چیز،

روشن میشود!

#ف_حا (:

آوای شادی را،

تا اخر عمرم،

تا اخر توانم،

همچنان،

برایت مینوازم!

#ف_حا

جان شیرینم!

چند وقتیست انار نخورده ام،

انار که میخورم دلم حسودی میکند،

میگوید:مگر دل انار از من خون تر است که تو او را میخوری و مرا به گوشه ای میندازی؟

میگویم:انار مرا به یادش میاندازد،اما تو مرا از او دور میکنی!

جان شیرینم!

چند وقتیست چیزی ننوشته ام.

می نویسم دهانم حسودی میکند.

میگوید:مگر قلم از من حرف های ناگفته ی بیشتری دارد؟

میگویم:قلم مرا سبک میکند و او را به یادم میاورد،اما تو مرا سنگین میکنی و او را از من دور!

جان شیرینم!

چند وقتیست نیستی...

و من به همه کس و همه جا حسودی میکنم،چون تو را نداشتند که از دستت بدهند!

#ف_حا(:

شانه کردن موهایش را با هیچ چیز عوض نمیکردم،

فهمید،

و موهایش را کوتاه کرد..

#ف_حا (:

بوی خوش گل،

بوی تن تو،

جنگی نابرابر،

برای من...

#ف_حا (:

به نام او که قلم را افرید،

او که عشق را افرید،

و من را،شیفته ی قلم کرد..

#ف_حا (: