عینک (:
وقتی فهمیدیم چشام ضعیفه و باید عینک بزنم،هف سالم بود ^__^
مامانم بهم گفته بود چشات ضعیفه باید بریم دکتر (:
منم گفتم چشم آمپول داره؟ D:
مامانم گفت نه |:
منم گفتم پس پاشو بریم D:
مامانمم گفت چشم آمپول نداره ولی قطره داره D:
منم گفتم خب پس بشین حالا چه عجله ایه |:
بدبخت شدم ):
هیچ وقت هیچ پروژه ای که مهلتش فقط تا آخر همون هفته ست رو قبول نکنید ):
هیچ وقت ):
(این پستو بزارین چارشنبه بخونین (: اون موقع واقعن بدبخت میشم (: )
مچکریم حسنان (:
از هر دو حسنان به خاطر طلا و برنزشون مچکریم (:
(عکس هم ندارم P:)
لاک دوس میدارم ^w^
دومین لاک زندگیمو خریدم ^__^
ذوق مرگم ^__^
پ.ن.دخیا لطفن نریزید سرم ^___^ خب لاک نداشتم ^__^
آفرین قهرمان....
این شخص تا ابد قهرمان ماست،چه طلا بگیره،چه نگیره.
قهرمان!
مهم نیست داورا چی میگن.
تو برای ما قهرمانی.
ما همه شرمنده ی توایم.
عقایدم
تمام عقایدی که خیلی روشون پافشاری دارم و با اینکه شاید احمقانه باشن اما هرگز نمیتونم نقضشون کنم توی سه تا پنج سالگی و توسط پدر و مادرم بهم تزریق شده (:
مگه میشه زندگی یه نفر انقد کوچول موچول باشه |:
یه دفتر دارم تمام زندگیمو توش نوشتم |:
یکی بدزدتش میتونه با یه عمل جراحی کوچولو بشه من |:
|:
چقده عجقه ^__^
یک عدد دفتر خیلی عجق هدیه گرفته ایم ^__^
و اکنون در حال ذوق مرگیت هستیم ^__^
^______________________________________^
انیمه ی خونم کم شده ):
آبجی بزرگه انیمه های بالای هیوده سال میگیرد ):
مانده ایم بی انیمه ):
آخرین انیمه ی مناسب را هم دیدیم ):
تمام شد )):
)):
(ممنون از پنجاه و سه تا بیانی که خل و چلیات منو دنبال میکنن (; )