اسب
من خیلی دوست دارم یه اسب داشته باشم،به نظرم خیلی حیوون خوبیه.
آخ من چقده عاشق چشای اسبم ((:
خیلی خوشگلن ((:
یه جور با ناز به آدم نگا می کنن که...
((:
پ.ن:آِیا شما آرزوی داشتن اسب دارید؟
من خیلی دوست دارم یه اسب داشته باشم،به نظرم خیلی حیوون خوبیه.
آخ من چقده عاشق چشای اسبم ((:
خیلی خوشگلن ((:
یه جور با ناز به آدم نگا می کنن که...
((:
پ.ن:آِیا شما آرزوی داشتن اسب دارید؟
نهههههههه )):
اردیبهشت،دووم بیار ):
ما رو با این خرداد تنها نزار ):
من نمی خوام امتحان بدم )):
دووم بیار )):
1-در ادامهی چیز شدن های من،جدیدا تایپیستم شدم ((: و در حال تایپ کتاب باخانمانم ((: چقده من عاشق این کتابم ((: هوراااا ((: فرصت خوبیه که یه بار دیگه بخونمش ((: خیلی قشنگه ^_^
2-بهترین قسمتش اونجا بود که پرین خودش توی اون خونه هه زندگی می کرد و برای خودش لباس و کاسه بشقاب درست کرد.شده بود نمونه ای از مادر نمونه ((:
3-چرا همون اول زد مامانه رو کشت نویسنده هه |: زنده می موند بهتر بودا |:
4-اون پسره که اولش باهاش صحبت کرد چی شد؟ای کاش بیشتر ادامه میافت،کم بود |:
5-برید بخونید این کتابو هر طور شده (:
6-عرضی ندارم،خدافس ((:
دارم تمرین میکنم یه دستی تایپ کنم.
حال میده ((:
شما هم تمرین کنین ((: