اسب

من خیلی دوست دارم یه اسب داشته باشم،به نظرم خیلی حیوون خوبیه.

آخ من چقده عاشق چشای اسبم ((:

خیلی خوشگلن ((:

یه جور با ناز به آدم نگا می کنن که...

((:

پ.ن:آِیا شما آرزوی داشتن اسب دارید؟

fatemeh hajihoseini ۵ ۲

بیا دیگر...

لعنتی بیا دیگر!...

چشمم دارد با خودکار قرمزش می نویسد....

#ف_حا (:

fatemeh hajihoseini ۴ ۱

پرواز (:

همیشه دوست داشتم برای یه بارم شده بتونم پرواز کنم،خعلی حس خوبیه ((:
اصن یه جور خاصیه که بتونی بالا و بالا تر بری و یه دفه ببینی همه چی از مورچه هم کوچولوتر شده‌(:
همیشه به گنجشکا حسودیم می شه که خیلی راحت هر جا دلشون می خواد می رن و یچکس هم بهشون نمی گه کجا داری میری؟با چی میری؟با کی میری؟چی میخوری؟چی میپوشی؟....
راحتن کلا ((:
پ.ن:آرزو نوشت نیز موضوعی جدید عست ((:
پ.ن2:عایا شما آرزوی پرواز دارید؟ ((:
fatemeh hajihoseini ۴ ۳

آینه

چند روزیست آینه به جای من،تو را نشان می دهد.....

نکند آینه هم عاشقت شده است.....

#ف_حا (:

fatemeh hajihoseini ۴ ۲

قفس

هر چه در قفس ذهنم بود را آزاد کردم...
اما چیزی اینجا هست که آزاد شدنی نیست....
#ف_حا (:
fatemeh hajihoseini ۳ ۳

اردیبهشت من چگونه گذشت؟

راستش هیچگونه |:
تنها اتفاق متفاوتی که افتاد،این بود که این ماه خیلی پر کار بودم و خیلی کتاب خوندم ((:
خیــــــــــــــــلی خوندم (:
خندوانه هم بیشتر دیدم ((:
کلن کارایی که قبلن می کردمو بیشتر کردم ((:
همین ^_^
پ.ن:اردیبهشت شما چگونه گذشت؟
fatemeh hajihoseini ۵ ۳

اردیبهشت دووم بیار،تو نباید بری ):

نهههههههه )):

اردیبهشت،دووم بیار ):

ما رو با این خرداد تنها نزار ):

من نمی خوام امتحان بدم )):

دووم بیار )):

fatemeh hajihoseini ۴ ۴

عروسک ها


من از دیار عروسک ها می آیم
از زیر سایه های درختان کاغذی
در باغ یک کتاب مصور
از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی وعشق
در کوچه های خاکی معصومیت
از سال های رشد حروف پریده رنگ الفبا
در پشت میزهای مدرسه ی مسلول
از لحظه ای که بچه ها توانستند
بر روی تخته حرف "سنگ" را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال پر زدند..

fatemeh hajihoseini ۴ ۴

باخانمان:تجربه ی من ^_^

1-در ادامه‌ی چیز شدن های من،جدیدا تایپیستم شدم ((: و در حال تایپ کتاب باخانمانم ((: چقده من عاشق این کتابم ((: هوراااا ((: فرصت خوبیه که یه بار دیگه بخونمش ((: خیلی قشنگه ^_^

2-بهترین قسمتش اونجا بود که پرین خودش توی اون خونه هه زندگی می کرد و برای خودش لباس و کاسه بشقاب درست کرد.شده بود نمونه ای از مادر نمونه ((:

3-چرا همون اول زد مامانه رو کشت نویسنده هه |: زنده می موند بهتر بودا |:

4-اون پسره که اولش باهاش صحبت کرد چی شد؟ای کاش بیشتر ادامه میافت،کم بود |:

5-برید بخونید این کتابو هر طور شده (:

6-عرضی ندارم،خدافس ((:

fatemeh hajihoseini ۴ ۴

یه دستی (:

دارم تمرین می‌کنم یه دستی تایپ کنم.

حال می‌ده ((:

شما هم تمرین کنین ((:

fatemeh hajihoseini ۶ ۳
دختری خل،چل،شلوغ،شیطون،نیش تا بناگوش باز با ذهنی شلوغ (:
(ممنون از پنجاه و سه تا بیانی که خل و چلیات منو دنبال میکنن (; )
پیوند های روزانه
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان